دلنوشته هاي من براي دخترم

از شيرگرفتنت

سلام عزیز دل مامان یکی از سخت ترین روزهای زندگیم از شیر گرفتنت بود. تو عاشق شیر خوردن بودی و کم غذا و بد غذا بودی پس دلم نمی خواست از شیر بگیرمت حتی تا 20 سالگی . با هر سختی بود تا پایان دو سالگی بهت شیر دادم. شیر دادن به نظر من اوج احساس زیبای مادریه . از شیره جونت به عزیزت بدی تا رشد کنه . چی از این مقدس تر و پاکتر. با شیر دادن تمام دندونهام خراب شده بود و کمرم درد می کرد که به دلیل کمبود کلسیم بود کلسیمی که تو داشتی مصرف می کردی ولی فدای سرت . اصلا راضی نبودم قطعش کنم. بالاخره دو ساله شدی مامان جونت همش می گفت این بچه اگه شیر نخوره غذا می خوره . از شیر بگیرش تا غذاخور بشه. بالاخره من هم بر خلاف میلم تصمیم بگیرم که د...
10 ارديبهشت 1392
1